در سال ۲۰۱۹، دیوید گریبر نوشت: «زبان دانش و بحثهای عمومی که در کتابهای درسی اقتصادی استفاده میشود، تقریباً بهطور کامل بدون تغییر باقی مانده است.» این گفته اگرچه تا حد زیادی صحیح است، نمیتوان عمق و انعطافپذیری رویکردی التقاطیتر و بینالمللی در اقتصاد سیاسی را که به دانش گستردهتری در حوزه اقتصاد میافزاید، نادیده گرفت. مارینا مازوکاتو توانسته است به توسعه حوزهای که نسبتاً ایستا و سختفهم است، کمک کند.
کتاب ارزش همهچیز به بررسی مفهوم «ارزش» در مکاتب نظری مختلف میپردازد. مازوکاتو با نگاهی التقاطی به اقتصاد، ساختار پیچیدهای از ارزشآفرینی فراتر از جنبههای ملموس آن ایجاد میکند. کتاب از طریق بحث درباره ارزش در سه بخش سازماندهی شده است: بخش مالی (که بازیگران آن از طریق تصاحب ارزش از سایر بخشها ثروتمند میشوند)، نوآوری (که مشخصهاش انباشت، نااطمینانی و جمعی بودن است)، و دولت. درک نقش دولت (که معمولاً بخش غیرمولد در نظر گرفته میشود) بهطرز قانعکنندهای به چالش کشیده میشود. این سازماندهی و همچنین تصمیم اولیه برای برجسته کردن این بخشها و توصیف آنها بهطور مشابهی به تأثیرات شومپیتر (تأکید بر نوآوری)، کینز (بحث در مورد نقش دولت)، و مارکس (نگرانیهای مربوط به توزیع) اشاره دارد.
مفهوم همزیستی نظریات مختلف در ذهن انسان بهوضوح توسط مازوکاتو به نمایش گذاشته شده است. معتقدان به اقتصاد کینزی و چارچوب سیاستی آن میخواهند که دولت نظارتی دقیق بر بازارها داشته باشد تا نقصهای آنها را اصلاح کند. مازوکاتو با دیدیگاهی رادیکالتر از کینزگرایان، آماده انتقاد از بازارها به شیوهای گستردهتر از همنظریان تئوریک خود است. او بهشدت نقاد مواردی است مثل اولویتهای سرمایهداری مدرن در خصوص انباشت یا مالکیت داراییها و گرایش به سمت نظریه ارزش سهامدار (و فکر میکند دولت میتواند آن را محدود کند)، گسترش همکاریهای عمومی-خصوصی و تبدیل ثبت اختراعات به ابزاری که مانع رقابت میشود. اما مازوکاتو واقعاً معتقد است که سرمایهداری با پارامترهای خاصی میتواند کارساز باشد. استدلال او از بررسی عمیقتر سوگیریهای ساختاری و دینامیک قدرت در نهادهایی مانند دولت، که او اعتماد زیادی به آن دارد، بهرهمند خواهد شد.
نقطه ورود نظریه اقتصادی کینزی، ساختاری است که رفتار انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد. این موضوع در تأکید مازوکاتو بر نیاز به تغییر در نهادها و سازوکارهای فهم و تأثیرگذاری بر ارزشآفرینی منعکس شده است؛ اما او همچنین به بعد اجتماعی سرمایه در آثار مارکس اشاره میکند. مثلاً مازوکاتو در بحث درباره نظریات مختلف اقتصادی، به توانایی مارکسیستها در «پیوند دادن سود به مفهومی از فداکاری که توجیه اخلاقی مفیدی برای نابرابری درآمدی بزرگ بین سرمایهداران و کارگران ارائه میدهد» اشاره میکند.
در ارزش همهچیز، مازوکاتو زمان زیادی را به پدیده مالیسازی اختصاص میدهد. او مینویسد که «مدیریت دارایی به یکی از ویژگیهای معرّف سرمایهداری تبدیل شده است». ایالات متحده وارد دورهای از سرمایهداری شده که در آن مالیسازی، با وجود بهرهوری مشکوک آن، شکوفا میشود؛ این موضوع از نظر اجتماعی بیفایده است اما چنانکه که مازوکاتو اشاره میکند، ظرفیت زهکشی ارزش را افزایش میدهد. مازوکاتو نگران واقعیت سرمایهداری امروز است که در آن زهکشی ارزش بیش از ارزشآفرینی اهمیت یافته است. او تأکید میکند که «بر اساس مصرف اقتصادی معاصر، دیگر نمیتوانیم بااطمینان بگوییم چه کسی ارزش میآفریند و چه کسی آن را از دیگران میدزدد میکند و بنابراین چگونه درآمد باید توزیع شود». چنین چیزی در خدمت نظریه جدید ارزش است. اهمیت برچسبگذاری و نیاز به درک میانذهنی جدید از ارزش در سراسر کتاب هویداست.
یکی از جنبههای متمایز و منحصر به فرد این کتاب بررسی نقش دولت است. هیچ کدام نظریات اقتصادی، دولت را به شکلی که مازوکاتو در این کتاب انجام داده، مورد بررسی قرار نمیدهد. او روایت دولت بهعنوان همآفرین و همسازنده بازارها (یعنی فراتر از یک اصلاحگر) را بیان میکند. یکی از روشهای پشتیبانی از این ادعا تحلیل نقش مهم بخش عمومی در ارزشآفرینی است. با وجود اینکه این بخش از کتاب قوی است، بهنظر میرسد که استدلال او با نزدیک شدن به انتهای کتاب تضعیف میشود. او مینویسد که ما باید راههایی برای ارزیابی ارزشآفرینی توسط بخش عمومی پیدا کنیم. بااینحال، مشخص نیست که این امر چگونه باید انجام شود. تغییرات هنجاری در برچسبگذاری ارزش، گامی مهم است، اما باید محاسبات مادی نیز صورت گیرد. چگونه میتوانیم به سمت پذیرش نظریه جدید ارزش در سطح ملی حرکت کنیم؟ در سطح جهانی؟
در ارزش همهچیز، مازوکاتو به پیوند بین ساختارهای اقتصادی و اجتماعی اشاره کرده یا مستقیم به آنها پرداخته است. درحالیکه به گفته دیوید گریبر، «احساس فزایندهای در میان کسانی که مسئول مدیریت اقتصادهای بزرگ هستند وجود دارد که علم اقتصاد دیگر مناسب اهداف خود نیست»، این اثر اثبات میکند که نظریات دگراندیشانه، مطالب مرتبط و مهمی برای گفتن دارند. فرض نظریه اقتصادی کینزی، سنتی سطحی از پیچیدگی دولتهاست؛ اما میتوان از فشار مازوکاتو برای بازاندیشی در نقش دولت در رابطه با ارزشآفرینی برای تقویت این موضع استفاده کرد.
ارزش همهچیز، کتابی تماماً نظری است و شاید بیشتر برای دانشجویان و محققان اقتصاد سیاسی مناسب باشد تا فعالان حوزه مالی. بااینحال، این اثر سهم مهمی در گسترش گفتگو درباره ارزش در بازار جهانی دارد و برای خوانندگانی که به دنبال گسترش توانایی خود در فکر کردن و صحبت کردن درباره بازتعریف نقش دولت در ارزشآفرینی و زهکشی ارزش هستند، جالب خواهد بود.
دیدگاه خود را بنویسید